سگکُشی فیلمی ایرانی ساختهٔ بهرام بیضایی و از فیلمهای برجسته سینمای ایران است که اغلب با آثار بزرگ تاریخ سینما مقایسه شده است. این فیلم پس از ۱۰ سال عدم امکان ساخت فیلم به وسیلهٔ بیضایی تولید شد و سال ۱۳۸۰ به نمایش درآمد و پرفروشترین فیلم سال شد.
بسیاری از هنرپیشههای نامیِ ایران در این فیلم بازی کردهاند.
فیلمنامهٔ سگکشی را بیضایی سال ۱۳۷۱ نوشت که سال ۱۳۸۰ در انتشارات روشنگران چاپ شد. درباره چگونگی سفارش گرفتنِ فیلمنامه و نگارش آن، بیضایی گوید: «سفارشدهنده کلکی را که از کسی یا کسانی راجع به کلاهبرداریهای مالی و داد و ستدها و غیره شنیده بود تعریف کرد و بعد طرحی را که بر اساس آن فکر کرده بود در چهار پنج سطر خواند. . . . کلک اصلی خیلی زنده بود، و طبعاً من به آن برگشتم که به من امکان میداد یک حقایق دربارهی لیلا دختر ادریس پس از جنگ بنویسم؛ یا حتّی یک اشغال معاصر. . . . من فیلمنامه را نوشتم و نام موقّتی «سگکشی» هم بر آن گذاشتم. او آمد گرفت برد و خواند و نخواست و کلّی هم به من پرید که این صریح است و اجازه نمیگیرد و گران است و سخت است و غیره. . . . نوشته روی دستم ماند.»
ولی سپستر به بیضایی پیشنهاد میشود که فیلم را بسازد. او میگوید: «نسخهٔ خطّی «سگکشی» . . . نمیدانم چطوری دست به دست گشته بود و اوّلین بار در حدود سال هفتاد و سه پیشنهاد ساخت یا واگذاری آن را به من دادند مشروط به حذف صحنههایی تا اجازه بگیرد. دلم راضی نشد. بعد از رفتن از ایران و بازگشت . . . تهیهکنندههای زیادی خواستند آن را برایشان بسازم؛ . . . رفتم سرِ گفتگو با باد . . . وقتی برگشتم خوشبختانه قضیه اجازه گرفتن فیلمنامه از ارشاد رسماً و برای همه منتفی شده بود؛ و در گفت و گوی شفاهی . . . با «سگکشی» موافقت کردند.»
ساخت و نمایش و پس از آن
ساختنِ فیلم سال ۱۳۷۸ آغاز شد. سال بعدش بیضایی فیلم را تدوین کرد و سرانجام سال ۱۳۸۰ نسخهٔ کاملش در سینماهای ایران به نمایش درآمد. ولی کوشش بیضایی برای جلوگیری از نمایش نسخهٔ «قصّابی شده و تغییر هویت یافتهٔ» فیلم در جشنوارههای خارجی موفّق نبود.
سال ۱۳۸۳ فیلم مستند پروندهی کوتاهِ سگکشی که درباره پشت صحنهٔ فیلم بود آماده شد.
«سگكُشی» و «وقتی همه خوابیم» خُودِشان دُو آینهاند كه خیلیها خُودِشان را در آنها ديدند و كسانی هم خُوش نداشتند خُودِشان را چنان كه هستند ببينند؛ و پايانِ هر دُو فيلم در مقايسه با واقعيّتِ جاري حتّي بيش از اندازه اُميدوارانه است. در «سگكُشي» گُلرخِ كمالي ميرَوَد كه تجربههای تلخ و گرانتمامشدهاش را بنویسد؛ یعنی با گُریز از جهانِ مهارنشدهی سوداگری به عملِ خلّاقهیِ نوشتن رو میآوَرَد كه هزار مانع سرِ راهِ آن است. در «وقتی همه خوابيم» پَرندِ پايا برای همان عملِ خلّاقه اشك میریزد كه روزی به آن دل بسته بود؛ گرچه خُوشبينانه میگويد گريهاش تمرينی است برای نقشی كه شايد روزی بازی كُنَد. اُميد از اين بالاتر؟
بیضایی، «سگکشی آیینهای بود که خودشان را در آن دیدند: گفتوگو با بهرام بيضايی دربارهی تاریخ معاصر، اسطورهها و هنر»، دی ماه ۱۳۹۰
دی ماه ۱۳۹۰ بیضایی در گفتگویی با ماهنامه تجربه پایانِ سگکشی را دارای امیدی وصف میکند که همین چند هم در «واقعیّت جاری» نیست.